English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8591 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rading party U قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
delegate U مامور فرستاده مامور کردن
delegating U مامور فرستاده مامور کردن
delegates U مامور فرستاده مامور کردن
delegated U مامور فرستاده مامور کردن
unallowable U غیرمجاز
unlicensed U غیرمجاز
illicit U غیرمجاز
unauthorized U غیرمجاز
wildcat U غیرمجاز
wildcats U غیرمجاز
gavel U بهره غیرمجاز
obstruction U سد کردن غیرمجاز
obstructions U سد کردن غیرمجاز
gavels U بهره غیرمجاز
interference U ممانعت غیرمجاز
double hit U دو ضربه غیرمجاز پی در پی
interfere U سد کردن غیرمجاز
interfered U سد کردن غیرمجاز
interferes U سد کردن غیرمجاز
illegal U حرام غیرمجاز
contraband U کالای غیرمجاز
carrying U حمل غیرمجاز توپ
blocked U سدکردن غیرمجاز حریف
block U سدکردن غیرمجاز حریف
hold U گرفتن غیرمجاز توپ
blocks U سدکردن غیرمجاز حریف
carry U حمل غیرمجاز توپ
crackback U نوعی سد کردن غیرمجاز
holds U گرفتن غیرمجاز توپ
elbowing U ضربه غیرمجاز با ارنج
carried U حمل غیرمجاز توپ
carries U حمل غیرمجاز توپ
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
throw forward U بردن غیرمجاز توپ به جلو
interference U سد کردن غیرمجاز راه حریف
exclusion area U منطقه غیرمجاز از نظر دسترسی
finger hold U خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
hooking U سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
ooch U حرکت غیرمجاز قایق بدون باد
washed U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
face hold U گرفتن غیرمجاز دهان و چشم و بینی
washes U حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
encroaching U قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
vital point U حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
false starts U حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false start U حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
jab checking U فروبردن غیرمجاز مستقیم چوب لاکراس به بدن حریف
leg before wicket U حرکت غیرمجاز توپزن در سدکردن راه توپ با پا یا بدن
fast pill U ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
burns U کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
jerks U پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerking U پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
burn U کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
jerked U پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
jerk U پرتاب غیرمجاز توپ کریکت بالازدن وزنه از روی سینه
hold U گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds U گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holding U گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
jacklight U ماهیگیری غیرمجاز در شب بکمک نورافکن نورافکن برای شکار غیر مجاز در شب
missionaries U مامور
bedell U مامور
missionary U مامور
functionery U مامور
commissioner U مامور
appointed U مامور
commissioners U مامور
agents U مامور
agent U مامور
bedel U مامور
ranksman U مامور صف
pursuivant U مامور
commissionaire U مامور
commissionaires U مامور
officer U مامور
officers U مامور
functionaries U مامور
functionary U مامور
official U مامور
emissaries U مامور سری
emissary U مامور مخفی
scouted U مامور اکتشاف
scout U مامور اکتشاف
emissary U مامور سری
High Commissioner U مامور عالیرتبه
hangman U مامور اعدام
communicants U مامور ابلاغ
communicant U مامور ابلاغ
lictor U مامور اجرا
hangmen U مامور اعدام
executors U مامور اجرا
officer U مامور متصدی
scouts U مامور اکتشاف
investigator U مامور تحقیق
officers U مامور متصدی
inquisitors U مامور تحقیق
bailiffs U مامور اجرا
High Commissioners U مامور عالیرتبه
policeman U مامور پلیس
emissaries U مامور مخفی
bailiff U مامور اجرا
envoys U مامور نماینده
envoy U مامور نماینده
envoy U فرستاده مامور
bureaucrats U مامور اداری
policemen U مامور پلیس
envoys U فرستاده مامور
inquisitor U مامور تحقیق
investigators U مامور تحقیق
executor U مامور اجرا
appoint U مامور کردن
appoints U مامور کردن
bureaucrat U مامور اداری
sergeants U مامور اجرا
sergeant U مامور اجرا
paymaster U مامور پرداخت
mole U مامور مخفی
defector in place U مامور مخفی
pointsman U مامور راهنمائی
on sentry U مامور نگهبانی
executioner U مامور اعدام
executioners U مامور اعدام
probation officer U مامور نافر
probation officers U مامور نافر
purchasing officer U مامور خرید
tollman U مامور نواقل
paymasters U مامور پرداخت
typographer U مامور چاپخانه
waggoner U مامور واگن
police officer U مامور پلیس
sergeant at arms U مامور اجرا
send on duty U مامور کردن
police officers U مامور پلیس
secret agent U مامور مخفی
secret agents U مامور مخفی
he was ordered to europe U او مامور اروپا شد
attackman U مامور حمله
custom assersor U مامور گمرک
counterspy U مامور ضد جاسوسی
bumbailiff U مامور اجرا
revenuer U مامور مالیاتی
auditor U مامور رسیدگی
auditors U مامور رسیدگی
censored U مامور سانسور
customs appraisor U مامور گمرک
customs officer U مامور گمرک
diplomatic agent U مامور سیاسی
consular officer U مامور کنسولی
file clerk U مامور بایگانی
executive bailiff U مامور اجرا
censors U مامور سانسور
assignee U نماینده مامور
envoi U مامور نماینده
censoring U مامور سانسور
diplomatic officer U مامور سیاسی
censor U مامور سانسور
officers U مامور کارمند اداری
commission U حق العمل مامور شدن
commissioning U حق العمل مامور شدن
commissions U حق العمل مامور شدن
dustmen U مامور تنظیف خاکروبه بر
truck master U مامور یا سرپرست چندکامیون
to send upon an e U مامور سفارت کردن
firefighter U مامور اتش نشانی
justiciar U مامور قضایی عالیرتبه
he was appointed to inspect it U مامور شد ان را بازرسی کند
fire fighter U مامور اتش نشانی
firefighters U مامور اتش نشانی
fireguard U مامور اتش نشانی
fireguards U مامور اتش نشانی
lifeguard U مامور نجات غریق
lifeguards U مامور نجات غریق
catchpoll U مامور اخذ مالیات
catchpole U مامور اخذ مالیات
barrier patrol U گشتی مامور موانع
affiliation with the department of defen U مامور به وزارت جنگ
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
lord advocate U دادستان کل مامور به اسکاتلند
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
pontoneer U مامور پل موقت سازی
tidewaiter U مامور گمرک لب دریا
sergeant at arms U مامور اجرا و انتظامات
publican U مامور وصول مالیات
scrutineer U مامور شمارش ارا
scambler U مدافع مامور مانوربالا
publicans U مامور وصول مالیات
apparitor U چاووش مامور اجراء
relieving officer U مامور اعانه فقرا
raiding party U قسمت مامور کمین
rading party U قسمت مامور دستبرد
pursuivant U مامور ابلاغ یا اخطاریه
officer U مامور کارمند اداری
press agent U مامور اگهی و تبلیغ
pontonier U مامور پل موقت سازی
aid man U مامور کمکهای اولیه
dustman U مامور تنظیف خاکروبه بر
fireman U مامور اتش نشانی
firemen U مامور اتش نشانی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com